مصیبت هشتم : غصب فدک

مصیبت هشتم : غصب فدک

Image result for ‫عکس حضرت زهرا‬‎

 

در سال هشتم  هجری و در جریان نبرد خیبر با یهودیان که در یکصد و شصت کیلومتری مدینه دژهای محکم داشتند، یهودیان که در خود تاب مقاومت ندیدند، با پیامبر (ص) صلح کردند و بنا شد، مزارع اطراف دژ را که زمین های حاصل خیزی می شد، در اختیار آن حضرت قرار دهند. از نظر احکام اسلامی، این زمین ها حکم فئ را پیدا می نمود و اموال خالص رسول خدا(ص) محسوب می شد.

پیامبر(ص)  نیز طبق دستور الهی که می فرمود: (( و آتِ ذاالقربی حقه؛ یعنی حتی خویشانت را بپرداز ))، بخشی از این مزارع را آورده اند، به فاطمه(س) بخشید و زمان، فدک در اختیار فاطمه(س) بود و امیرالمؤمنین(ع) کارگرانی بر آن گماشته بود و از درآمد آن، علاوه بر بینوایان و مساکین، عده ای از واستگان خاندان پیامبر(ص) و بنی هاشم بهره مند می شدند.

با روی کارآمدن خلیفة اول، شگفت آوردی که افتاد این بود که فدک را نیز غصب کردند و با استناد به سخنی از پیامبر(ص) که می گفتند خودشان شنیده اند و شاهد دیگری نیز نداشند، برنامة خویش را اجرا کردند. آنها می گفتند که پیامبر(ص) فرموده: ما پیامبران چیزی به ارث سازگاری نداشت و معلوم بود جعلی است و به پیامبر(ص) نسبت دروغ داده شده است. خداوند در قرآن از قول حضرت زکریا(ع) آورده که می گوید: (( به من اولادی بده که از من آل یعقوب ارث برد )). یا به صراحت در مورد ارث اولوا الارحام، آیات صریحی داریم.

پس این روایت، اساساً درست نیست، علاوه بر این که فدک ارث نبود، فاطمه(س) مالک بود و فدک را  در اختیار داشت. از کسی که مالک است، نباید بینه و دلیل بر مالکیت بخواهند و این قاعدة فقهی روشنی است که بین همة مسلمانان، بلکه عقل سلیم بشری مورد پذیزش است.

بنابراین خلیفة اول در برابر استدلال فاطمه(س) ساکت شد و سند فدک را نوشت و به آن حضرت داد. ولی  با مخالفت جانشین خودش، خلیفة دوم، غصب فدک ادامه یافت و پیرامون مسئلة فدک، علاوه بر منابع شیعی، علاوه ای از مورخین و محققین عامه، مانند ابن ابی الحدید نیز نکاتی را به صراحت نوشته اند.

*     *     *

پس از قطعیت غصب فدک، فاطمه(س) به مسجد آمد و در جمع انبوه مسلمانان خطبه ای قرّاء، با مضامین بسیار والا که در آن به حقّ قطعی امیر المؤمنین(ع) در خلافت تصریح داشت، ایراد نمود.

وقتی یرامون فدک با خلیفه و مردوم احتجاج و استدلال کرد، خلیفه در پاسخ او درماند و توجیهات بی پایه ای نمود که با استدلال محکم زهرا(س) با بهره گیری از آیات الهی، او جوابی روشن نداشت.

در اینجا بود که فاطمه(س) به خانه بازگشت و به امیرالمؤمنین(ع) که در انتظار او بود گفت: (( پسر ابی قحافه به ستم، بخشش پدرم را که وسیلة معیشت فرزندانم بود از دستم گرفتی و مهاجر و انصار نیز، دست از یاری من برداشتند و پیوند دوستی ما را بریدند. من از خانه برای احقاق حق مسلّم خویش بیرون آمدم و اینک افسرده و ناامید برگشتم. ))

کوهی از غم بر پیکر مبارک علی(ع) سنگینی می نمود. وقتی زهرا(س) به او گفت: تو کسی بودی که گرگان درنده را شکار می کردی! چه شد که اکنون بر زمین نشسته ای؟ )) امیر المؤمنین(ع) به همسر مظلومه اش گفت: (( ای فاطمه، صبر کن و شکیبا باش، می دانی که در حفظ حق کوتاهی نکرده ام. خداوند، ضامن روزی توست. )) فاطمه(س) گفت: آری، صبر میکنم و خداوند مرا کافی است. ))

فاطمه(س) با دلی پر درد، تنی مجروح و چشمانی گریان، از آن روز در خانه نشست و بیرون نیامد و انیس و مونس غم های تنهایی علی(ع) شد.

باید گفت که یا زهرا(س) تا تو بودی، علی غصه نداشت، اما امان از شب فراق!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ برچسب:, ] [ 17:26 ] [ N ] [ ]